فرهنگ و هنر بی سایه شد
در پی درگذشت هوشنگ ابتهاج(سایه)شورای عالی خانه موسیقی پیام تسلیتی صادر کرد.
به گزارش سایت خانه، در پی درگذشت هوشنگ ابتهاج(سایه)شورای عالی خانه موسیقی پیام تسلیتی صادر کرد.در این پیام تسلیت ضمن اشاره به جایگاه والا و خدمات ارزشمند این شاعر برجسته به فرهنگ و هنر ایران زمین، فقدان او را ضایعه ای دردناک برای جامعه ایران دانسته است.
شورای عالی، ابتهاج را وزنه و استوانه ای کم نظیر در عرصه ی ادبیات،شعر و موسیقی توصیف کرده و این مصیبت را به خانواده آن مرحوم و همه ی مردم ایران تسلیت گفته است.
امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه، ۶ اسفند ۱۳۰۶ شمسی در رشت متولد شد. پدرش «آقاخان ابتهاج» از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود.
هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را با نام نخستین نغمهها منتشر کرد.
سایه در سال ۱۳۴۶ شمسی به اجرای شعرخوانی بر آرامگاه حافظ در جشن هنر شیراز میپردازد که باستانی پاریزی در سفرنامه معروف خود (از پاریز تا پاریس) استقبال شرکتکنندگان و هیجان آنها پس از شنیدن اشعار سایه را شرح میدهد و مینویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمیکردهاست که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجانزده شوند.
ابتهاج از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ شمسی سرپرست برنامه گلها در رادیوی ایران (پس از کنارهگیری داوود پیرنیا) و پایهگذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود. تعدادی از غزلها، تصنیفها و اشعار نیمایی او توسط موسیقیدانان ایرانی نظیر محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، حسین قوامی و محمد اصفهانی اجرا شدهاست. تصنیف خاطرهانگیز تو ای پری کجایی و تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) از اشعار سایه است.
سایه بعد از حادثه میدان ژاله (۱۷ شهریور ۱۳۵۷) بههمراه محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده، بهنشانه اعتراض از رادیو استعفا داد.
اشعار و ترانه های سایه بارها از سوی آهنگسازان و خوانندگان بزرگ ایران مورد استفاده و بهره برداری قرار گرفته است.
در این سرای بی کسی یکی از اشعار زیبای سایه است که توسط محمدرضا شجریان خوانده شده است:
درین سرای بی کسی، کسی به در نمیزند
به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمیزند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمیکُند
کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمیزند
نشستهام در انتظارِ این غبارِ بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمیزند
گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیر غم
یک صلای آشنا به رهگذر نمیزند
دل خراب من دگر خرابتر نمیشود
که خنجر غمت از این خرابتر نمیزند
چه چشم پاسخ است از این دریچههای بستهات؟
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمیزند
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمیزند
بر اساس شنیده ها قرار است پیکر این شاعر بزرگ منتقل و در ایران به خاک سپرده شود.
روحش شاد و یادش گرامی…